ای خسته ترین مسافر زمین
بار سنگین مصائب زمین
ای تقدیر گمگشتگی های زمین
فراموشی طاق فکر از بستان گلهای زمین
پائیزان غم انگیز هبوطی دوباره بر زمین
حسام الدین شفیعیان
زن هراسان زشفای کودکش
دلنگران دوای کودکش
اتصال رشته دلی به دریای بی کران
خدا نگاه میکند به یار مهربان
حکمت شفای کودک از این سان بود
که مادر زصبرش پیروزمندان بود
ز سرنوشت کودکش گریان بود
خدا ز این مرحله بینا بود
زحادثهها گنجشکی نالان بود
خدا ز اسرار نهان و پنهان آگاه بود
زجا برخاست کودکو شد دوان
ز پی او مردمی پا برهنه دنبال
مادر زخواب رفته بود از غم
بیدار که شد
طبیب رفته بود از سر
حسام الدین شفیعیان
ختم الرسل،صالح مدد
محب الدین ،بیت الغزل
شاه بیت عمل نور فدک
عشقو غزل
ماه عسل
شیرین تر از حسنو زمان
نور نبی
شعرو بهار
تار غمت
ما منتها خلیفته حجته علیک
تاریخ عجب
ساعت علیک
ارواحنا روحی فداک
کلبه ها سخت بارانیست
هوا هوای بارانیست
روزنه ای چراغانیست
اخر قصه
مردی نورانیست
حسام الدین شفیعیان
/چه اینو چه آن باشی/
چه از آن زمین و آسمانها باشی
چه از برگ گلو یاسمن ها باشی
چه از نرگسو یاسو قاصدک ها باشی
چه پادشهی و چه گدا گر باشی
آخر به سر از یک وجب خاک روی
چون از خاک بر آمدیو و بر خاک روی
شاعر-حسام الدین شفیعیان
/دفتر زمین/
دفتر زمین چه رنگها دارد
هم سیاه هم سفید هم زرد و رنگها دارد
دفتر زمین چه قشنگ برگین است
هم صدو به چهل هم شصتو و کوتاه دارد
آری زمین هم قصیده تب آغازو پایان دارد
هم خط قشنگو هم خط میخی دارد
هم زیر زبر هم تمدن کهن و هم جدید هم دارد
حسام الدین شفیعیان