کوچ عاشقانه ما صدایی از ماتم بود میان قصه مردی شب زده همچون باران باریدن بود روی شاخه های دلتنگی قصه فردا بود قصه از اول خط قطار سوت کشان آخر بود شایدم دفتر غزل هایم دوبیتی از ناسروده هایی بود غزل جایش مثنوی ماه آخر بود فردای زندگی سکوت شب های قصه ی شام آخر بود حسام الدین شفیعیان
کبوتر قصه چرا بال زده ای میان آسمان ابری دلم تاب زده ای رنگین کمان قصه ام را تار زده ای شایدم با قصه من کمی پرواز زده ای در درون من خسته دل قفسی برای درجا زده ای خیر شایدم قصه پریدن با بال های زخمی از جان زده ای حسام الدین شفیعیان
چگونه گمشده ام در خود میان خود برون آمدن از خود خود شکسته باقی از شکستن از خود شکستگی ها فراموشی مرگبار از خود تاریخ شکسته از تابوت های سنگی میان جاده یک نفر دارد آواز دلتنگی غم زمین میبرد بر دوش ناتوان زخمی جایی که دیوارهای زندگیش میزند نت های پتک انگیز سر ضربی حسام الدین شفیعیان
سرنوشت مسیر برایت چه گویم باز غم انگیز ترین سروده گویم باز غمبارترین قصیده هایم استخوان شکن کمی مرحم زمین تلخ مبار بر پیکر نحیف من من تاریخ غمهای زمینم برایم کمی ساز دلتنگی بزن حسام الدین شفیعیان
ای خسته ترین مسافر زمین بار سنگین مصائب زمین ای تقدیر گمگشتگی های زمین فراموشی طاق فکر از بستان گلهای زمین پائیزان غم انگیز هبوطی دوباره بر زمین حسام الدین شفیعیان
زن هراسان زشفای کودکش دلنگران دوای کودکش اتصال رشته دلی به دریای بی کران خدا نگاه میکند به یار مهربان حکمت شفای کودک از این سان بود که مادر زصبرش پیروزمندان بود ز سرنوشت کودکش گریان بود خدا ز این مرحله بینا بود زحادثهها گنجشکی نالان بود خدا ز اسرار نهان و پنهان آگاه بود زجا برخاست کودکو شد دوان ز پی او مردمی پا...
ختم الرسل،صالح مدد محب الدین ،بیت الغزل شاه بیت عمل نور فدک عشقو غزل ماه عسل شیرین تر از حسنو زمان نور نبی شعرو بهار تار غمت ما منتها خلیفته حجته علیک تاریخ عجب ساعت علیک ارواحنا روحی فداک حسام الدین شفیعیان کلبه ها سخت بارانیست هوا هوای بارانیست روزنه ای چراغانیست اخر قصه مردی نورانیست حسام الدین شفیعیان
/چه اینو چه آن باشی/ چه از آن زمین و آسمانها باشی چه از برگ گلو یاسمن ها باشی چه از نرگسو یاسو قاصدک ها باشی چه پادشهی و چه گدا گر باشی آخر به سر از یک وجب خاک روی چون از خاک بر آمدیو و بر خاک روی شاعر-حسام الدین شفیعیان /دفتر زمین/ دفتر زمین چه رنگها دارد هم سیاه هم سفید هم زرد و رنگها دارد دفتر زمین چه قشنگ برگین...
/فصل رفتن ها/ اسطوره ی تاریخ کهن شوالیه ی درد های زمین قصه ی ماقبل از عدم بر ختم جایی در قصیده ی تبلور پنهان از زندگی پازلی از چند اپیزودیه غمبار از فصل زمستان تا پائیز تک نواز سمفونی مرگ قطعه ای از متینگ تنهایی بار شکستن ماضی های بعید هر چه قبل بود حال بعید تکرار فاعلاتن فاعلاتن های فالش مغز تمامیه مداد هایت برایت غم...