-
از آدم تا خاتم
دوشنبه 28 بهمن 1398 23:13
یک زمان نمرود مستکبر فخور برسرش بنهاد تاجی از غرور برگرفتی او همی تیر و کمان تا زند با آن خدای آسمان پس خدا انگیخت ابراهیم را تا بگیرد از سرش دیهیم را تا بکوبد جملگی بتهای او هم فرو بنشاند آن غوغای او گفت ابراهیم با مردم سخن دست بردارید از این رسم کهن این بتان مخلوق دستان شما کی توانند بود درمان شما با شما ای مه...
-
قسمتی از مثنوی از آدم تا خاتم از آثار استاد زنده یاد محمد جواد شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 23:11
از آدم تا خاتم بشنو تاریخت ..حکایت می کند از غم دوران شکایت می کند کز نخستین دم..که آدم شد..پدید قصه های تلخ و شیرین آفرید بود آدم در بهشت..آرام و رام می زدی گام همچو کبک خوشخرام می وزید باد بهاران در برش سایه های بید مجنون..بر سرش زیر پایش..مخمل سبز چمن پیش دستش..دسته های یاسمن در کنارش چشمه های خوشگوار در جوارش رشته...
-
حسام الدین شفیعیان-داستانک
دوشنبه 28 بهمن 1398 22:01
حسام الدین شفیعیان-داستانک نویسنده داستانک ها-حسام الدین شفیعیان =========================================== 1-تنها در زمین در را بست. 2-نامه ای برای باقیمانده من. 3-روی مغزش سابقه کیفری زندگی را دارد. 4-چشمانش باز مردند. 1-تک قلم انداز به مغز جمله زد. 2-مردی با موهای سفید در خودش گمشده. 3-تا آمد بدود لرزید دوباره و...
-
حسام الدین شفیعیان-متن ادبی
دوشنبه 28 بهمن 1398 22:00
به وسعت خیال تو دریا میشوم.و در نگاه تو رودی به سمت مهربانی میشوم. در کلام تو چسمه سار نور میشوم. و با تارپودی از زندگی سوی او میشوم.زندگی فرصت یکباره ی لبخندهاست. من برای تو شکوفه ای از غزل های او میشوم. و در خیال تو آرزوی رسیدن به تمام آرزوهایت میشوم. ----------------------------------------------- نگاه میکنی پیله...
-
حسام الدین شفیعیان-داستانک
دوشنبه 28 بهمن 1398 22:00
1-اینجا قدر تو رو نمیدونن جان باید بری جایی که قدر تو رو بدونن! نه مارک من جایی که قدرمو بدونن بکار نمیام.باید جایی باشم که هنوز باید بسازمش. اونجارو دیگران ساختن! 2-توی مزرعه مترسکی تنها دوست داشت آدم بشود یدفه دستانش شروع به لرزیدنو جان گرفتن کردن.سریع از مزرعه زد بیرون. دید پرنده ها بدنبالش میایند،تعجب کرد گفت من...
-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:57
-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:53
-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:52
-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:52
-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:51
-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:49
-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:48
-
حسام الدین شفیعیان-طنزنویسی
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:46
-
کتی دلش گرفته/طنزنویسی/
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:43
کتی دلش گرفته/طنزنویسی/ خانم گربمون چند وقته خیلی دمقه چکار کنیم ای واییییییییییییییییییییییییی کتی من چیش شده فکر کنم حساسیت فصلی گرفته نه افسرده شده باید ببریمش دامپزشک ببینش فردا هم باید ببرمش مهد سسی جون گفته فردا تمرین کی از همه ناخنش قویتره دارن تو روحیش کلی تاثیر داره دوستاش بتی متی چتی رتی هم میان از اونورم...
-
مستقیم....کمی چپ/طنزنویسی/
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:43
مستقیم....کمی چپ/طنزنویسی/ مستقیم کجا میری؟ هانریش بلبل پشت فالو برگر کوچه خالو برگر میشه بیست هزار دویست و دوازده تومن چرا اینقدر گرون! برای اینکه اونجا خیلی دوره خب شما تا سی متری شفتالو برگر ببرید بقیشو پیاده میرم؟ دوازده تومنش کم میشه میشه بیست هزار و بدون دوازده تومن اهک مگه سرگردنه هست؟ نه اینجا چهارراه هست؟ اه...
-
/چنگیز با مامانش میرن خواستگاری/
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:42
چنگیز که خیلی فیلم رمانتیک دیده بود زد وسط کاسه کوزه ریخت بهم گفت ننه پاشو بریم خواستگاری. ننه گفت خواستگاری کی!گفت دلنگیز دختر پرویز . ننه برداشت برنداشت گفت اون واسه تو خیلی لقمه بزرگیه. گفت ننه فقط 45 سالشه. ننه گفت سنش نه وزنش 120 کیلویه تو 45 کیلو و دویست گرمی. که چنگیز گفت مهم وزن نیست مهم دله. گفت ننه دلت پیشش...
-
/داستان عشق جک به رز /
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:42
/طنزنویسی/ طنزنویس-حسام الدین شفیعیان /داستان عشق جک به رز / رز که دم در خونه مجللشون ایستاده بود . همینجور یه ریز خواستگار با پورشه و لامبورگینیو بنز میومدو رد میکردو هی میگفت نه تو ر نمخامو ایرو نمخام اورو نمخام.یدفه دید یه نفر از خیابون هانس برگرد کوچه بن بسته پیچید دم در کاخ ترمز زد اومد پایین خسته دل شکسته گفت من...
-
خونه مادربزرگه
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:41
خونه مادربزرگه دیگه کرسی نداره خونه مادربزرگه پنت هاوس عالی داره کنار خونه اون کافی شاپ برقراره تو خونشون مودم وایرلس داره تو چت نگو بلایه عکس دندون مصنوعی داره خونه مادربزرگه حجم بالایی داره گیگاشو نگاه کنی دانلود آزاد داره عیدا میره آنتالیا مهمونی خز شده چی سفر دور دنیا داره آجیل نگو قهوه جوش داره دبل سینگل میزاره...
-
روز تعطیل چنگیز و خانمش میخوان برن تفریح...
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:41
/طنزنویسی/ روز تعطیل چنگیز و خانمش میخوان برن تفریح... ======================================= چنگیز که تو خونه حوصلش ترکیده بود.ورداشت گفت جمعه هستو امواتم مرخصی بریم قبرستون. خانمش گفت وای چه رمانتیک بریم منم غذا پلو زرشک با یک بال مرغ درست کردم چنگیز سه بچه یه زن یه موتور یه قابلمه رو به سمت قبرستون خانمش پرتقال...
-
حسام الدین شفیعیان-نقاشی
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:36
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:34
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:27
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:25
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:24
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:23
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:23
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:23
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:22
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:22
-
حسام الدین شفیعیان-عکس نویسی
دوشنبه 28 بهمن 1398 21:20