حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

/داستان عشق جک به رز /

/طنزنویسی/

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

/داستان عشق جک به رز /

Image result for ‫طنز تایتانیک‬‎

رز که دم در خونه مجللشون ایستاده بود . همینجور یه ریز خواستگار با پورشه و لامبورگینیو بنز میومدو رد میکردو هی میگفت نه تو ر نمخامو ایرو نمخام اورو نمخام.یدفه دید یه نفر از خیابون هانس برگرد کوچه بن بسته پیچید دم در کاخ ترمز زد اومد پایین خسته دل شکسته گفت من جکم گفت ماشینت چیه. گفت پراید 92 اما بیمش تا 91 سفید یخچالی شیشه 70 درصد دودی قالپاق با نوشابه سییاه شسته. صندلی دستی تنظیم کولر برقی . موتور خسته دنده دلش شکسته. فرمون تو حالت رفت ام برگشت بازگشت همه ما بسوی اوست پراید وسیله عاشق زنای به پول اهمیت نده خواستگار داری بزار کنار من مرد رویاهاتم که با پراید سفید اد دم خونت خوابیده لگد محکم نزن به بختت بپر چمدون جمع جاده بالا . ماه عسل لب چشمه . هندونه . نوشابه.

گفت تو خونتون کجاست؟

گفت کوچه بالا دوبل برگر دم درمون یه مرده هست همونجا بقلش گیم نته. کنارش کله پزی.

گفت اه تو بچه خیابونه جردنی تو هاکل برفین بلوار دوم کنار منزل مادام کم بریز چایی پر رنگ نریز.

گفت اد همونی که تومیگی ده متر این سمت پلاک دویستو بیستو دو

گفت من اومدم 

گفت چمدونی چیزی ازدواجی

گفت من روشنه فکرم

گفت فکرت الان کجاست

گفت تو پرایدت که دیدم فکر از سرم پرید

جکم گفت اول که منم خریدم فکرم از سرم پریده بود الان فکرم جا افتاده اما ماشینم رو میخام بدم پشت قبالت بزنی

مال خودت

گفت قصرتون الان مزنش چنده

گفت ولا متری که نه کلشو بدیم جزیره جیبوتی رو میتونیم بخریم

گفت العجبا

سوار شدن رفتن کنار دریا که دیدن یه کشتی داره میاد تو ساحل لنگر بندازه گفتن ما گمشدیم . اونا هم گفتن ما هم گمشدیم سوار شدن حالا چجوری بکس بات کرد کشتی بماند رفت تو دریا جک رز تو وسط کشتی سفره انداختن دیزی میخوردن نگهبان دید حواسش پرت شد گفت اینا چیه گفتن لقمه میخوای خلاصه کشتی خورد به پرچم مشهد نصف شد.همه مونده بودن این پرچم چجوری از وسط جزیره کارائیب اومده از مشهد همه مونده بودن که کاپیتان گفت پرایدو بندازین تو دریا همه رو نجات میده. گفت جک اگه بزارم دست بزنید بهش کتشو در آورد همه داشتن غرق میشدن اون داشت کاپیتانو میزد . که نگهبان شلیک کرد دیدن تفنگ آبپاش دادن دستش. خلاصه. همه غرق شدن غیر رز اون دستشو گرفته بود رو پراید که کولرش روشن شده بود جا بخاری یخ کرده بود لگد زد به دم درش آهنگ پخش شد قایق نجت گفت یه موجود پرنده میبینم سفید یخچالی رفتن سمتشو نجاتش دادن بعد خاطراتشو نوشت که پرایدو حذف کردن نامردا والا تاریخ اصلش این بوده خلاصه کلاغ آخر قصه بیهوش شده بود داستان کششش بالا بودو بهش آب قند دادن تونست بره بشینه رو درخت خونش پیش کشش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد