حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

سوره ی عصر پیامی به..همه ی عصر ها و نسلها

/عصر حکومت مهدی(عج)/

 

والعصر..

 

قسم به عصر حکومت مهدی..عصر رهایی نهایی انسان..از خسران و نقصان و کاهش و فرسایش.

 

عصر فروریختن همه ی نظامهای سلطه گر و ارزشهای طاغوتی.عصر آزادی راستین انسان از انواع بندگیها و بردگیها و ستم ها و بیدادها.عصر تجلی ایمان و عمل صالح و حق و صبر در امت واحد جهانی.عصر شکوفایی و بالندگی آزاد همه ی استعدادهای انسانی.عصر پیشوایی مستضعفین..وارثین راستین زمین.عصر ورائت و حاکمیت بندگان صالح خداوند..بر پهنه ی زمان.

 

عصر نجات غایی انسان از انواع استبداد ..استثمار..استحمار..استخفات..استعباد و نهایتا استضعاف.

 

عصر رستن راستین انسان از خسران فرهنگی..خسران اقتصادی..خسران اجتماعی..خسران سیاسی..خسران نظامی..خسران انسانی..خسران اخلاقی..و دیگر خسران ها و نقصان ها.

 

عصر/عصاره ها..فشرده ها..سختی ها/

 

والعصر..

 

و اگر عصر را از ریشه ی عصاره بمعنای چکیده و نتیجه بگیریم..در این صورت عصر در رابطه با کلیت مفهوم و پیام سوره تلمیحی زیبا و عمیق به چکیده ی همه ی تجربیات انسانها..و عصاره ی همه ی اندیشه ها و تلاشها و کنجکاویهای بشریت برای رهایی.. و چگونگی رستن راستین از خسران و زیانکاری انسان..خواهد داشت..و در این صورت سوره ی عصر و بویژه واژه ی عصر چنین معنا و مفهومی ..می یابد که..

 

قسم به عصاره ی همه ی اندیشه ها و تلاشهای خالصانه و صادقانه و پاک و مقدسی..که در طول تاریخ..برای رهایی انسان از خسران و زیانکاری صورت گرفته ..و همچنان می گیرد.

 

قسم به چکیده ی تجربیات همه ی آزادگان تاریخ که برای نجات انسان و انسانیت..از خسران و زیانکاری کوشیدند.. و همچنان می کوشند.

 

قسم به حاصل همه ی دستاورد های فرزانگان و اصلاحگران راستین تاریخ که برای آزادی انسان از بندهای خسران تلاش کردند و همچنان می کنند.

 

قسم به همه ی شهیدان تاریخ.. و همه ی شهادتهای زندگی-آفرین و حرکت بخش و حماسه ساز.

 

قسم به همه ی مجاهدان راه حق و مجاهدتهای پیگیر آنها در بستر تاریخ.

 

قسم به همه ی زندانیان آزاده ی اعصار و دردها و رنجهای آنها.

 

قسم به همه ی شکنجه دیدگان راه خدا و شکنجه های توانفرسایی که دیده اند.

 

قسم به همه ی تبعید شدگان راه ایمان و حقیقت..و غربتها و آواره گیهای آنها.

 

قسم به همه ی ناله های از دل برخاسته پدران و مادران و برادران و خواهران و همسران و فرزندان داغدیده ی دلسوخته ی شهیدان.

 

قسم به مظلومیتها و محرومیتهای همه ی محرومین و مستضعفین  روزگاران.

 

قسم به همه ی خونهای بناحق ریخته ی پاکان بر پهنه ی میدان-های تیر و آسفالتهای خیابان ها  و سنگفرشها ی کوچه ها به ضرب شمشیرها و گلوله ها و رگبار مسلسل ها.

 

قسم به مرکب عالمان مسئول که برتر از خون شهیدان ست.و قلم رهروان جاده ی ایمان که رسواگر طاغوتیان در طول روزگاران ست..و بیان خطیبان حقیقت گوی..که افشاگر مظالم ستمگران ست.

 

قسم به  همه  ی ارزشهای بزرگ خدایی و انسانی که در ((لیله القدر))های تاریخ پدیدار گشته اند و پدیدار خواهند گشت.

 

آری..قسم به همه ی اینها که در پیام خداوند با واژه ی پر معنا و پربار ((عصر))مورد قسم خداوندی قرار گرفته است.

 

آری قسم به عصر .با این بار فرهنگی عظیمش..قسم به عصر ..با این معانی شگفت آفرینش..قسم به عصر..با این حقایق مکنونش..قسم به عصر..با این چشم انداز وسیعش..که چه؟

 

که همه ی انسانها در همه ی روزگاران در خسران و زیانکاری غرقند و خود نمی دانندمگر..

 

آری مگر ..آن انسانهایی که به دین خداوندی ((اسلام))ایمان آوردند و عمل صالح و حق و صبر را به معنای راستین آنها تجلی بخشیدند.

 

و دیگران هر که باشند.. و هر جا که باشند.. و با هر مرامی که باشند.. و با هر ادعائی که باشند ..در نوعی خسران و نقصانند. و عینی ترین گواه بر این مدعا..عصر و نسل خودمان ست که از پرحادثه ترین اعصار گذشته ی تاریخ انسان ست.

 

/ان الانسان لفی خسر/

 

ارزشهای وجودیشان چونان بلورهای یخ آب می شود..استعداد هایشان و لحظه لحظه حیاتشان-نا خواسته و نا آگاهانه -هدر می رود..و این خسران و نقصان و کاهش و فرسایش انسان خاص یک عصر و نسل نیست..ویژه ی زمین و زمان معینی نیست..در رابطه با یک دوران مشخص نیست..بلکه این خسران در هر عصری و نسلی..و در هر زمینی و زمانی..تا ظهور مهدی که تجلی گسترده ی ایمان و عمل صالح و حق و صبر در امت واحده ی جهانی در مقیاسی بس وسیع است همچنان مشهود ست.نهایت در هر عصری بگونه ای و در هر نسلی بشکلی.

 

 از..زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان

تاریخ چاپ=1359

از آثار زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان

نامه ی امام علی به عبدالله بن عباس

هنگامی که او را در بصره جانشین خود قرار داد

با سعه ی صدر با مردم بر خورد کن-چه وقتی که با انها دیدار می کنی-چه زمانی که به انها دستور می دهی!از عصبیت و خشم دورباش که-ان از خود بیگانه شدن شیطانی است.

و بدان! انچه تو را به خدا نزدیک می کند.از اتش به دور می دارد.

 و انچه از خدا دور می کند-به اتش نزدیک می کند.

نامه ی امام علی به اشعث بن قیس فرماندار آذربایجان

فرمانداریت  خوراک و شکار//وسیله ی چابیدن//برای تو نیست.

بلکه امانتی بر عهده و گردن تو است.

و در این مورد نسبت به مافوقت مسئولی.

2

با این قدرت –حق نداری خود سرانه و مستبدانه به مردم فرمان دهی. و تا فرمان محکم و روشنی نرسیده است به کارهای مهم اقدام نکن.

3

ثروتی که در چنگ //و اختیار//توست-از خدای بزرگ و گرامی است-و تو یکی از پاسداران و نگهبانان آنی-تا هنگامی که آنرا به من تسلیم کنی.امیدوارم.که من.بدترین فرمانروا و سر پرست تو نباشم.

و السلام

……………………………………………………………….

قسمتی از خطبه ی 96

امت ها و ملتهای دیگر شب را در شرایطی به صبح می رسانند که از ستم فرمانروایان خود ترس دارند.و من شب را در حالی به صبح می رسانم که از ستم رعیت خود و آنهایی که تحت فرمانم هستند ترس دارم.

.................................................................

قسمتی از خطبه ی 127

دو گروه در رابطه ی با من به هلاکت خواهند افتاد-دوست افراطی –که افراط کاریش-او را به باطل می برد و دشمنی که آگاهانه از حق من طفره می رود-کینه جویی اش او را به سوی باطل می راند.بهترین مردم در رابطه ی با من-خط میانه اند-که به آن متعهدند.

........................................................................

قسمتی از خطبه ی 174

ای مردم!

بخدا قسم-هرگز شما را به طاعتی بر نمی انگیزم-جز اینکه خودم پیش از شما به ان عمل کنم.

و شما از عصیانی نهی نمی کنم مگر انکه خودم قبل از شما از ارتکاب آن باز می ایستم.

.....................................................................

خطبه ی شماره ی 61

هنگامی که او را از کشته شدن غافلگیرانه //ترور//هشدار دادند خداوند سپری محکم برایم قرار داده است.پس آنگاه که روز مرگم فرا رسد-از من جدا گردد و تسلیمم کند.پس تنها در آن لحظه است که تیر به هدف می خورد و زخم اتیام نمی پذیرد

از آدم تا خاتم

بشنو تاریخت ..حکایت می کند

از غم دوران شکایت می کند

کز نخستین دم..که آدم شد..پدید

قصه های تلخ و شیرین آفرید

بود آدم در بهشت..آرام و رام

می زدی گام همچو کبک خوشخرام

می وزید باد بهاران در برش

سایه های بید مجنون..بر سرش

زیر پایش..مخمل سبز چمن

پیش دستش..دسته های یاسمن

در کنارش چشمه های خوشگوار

در جوارش رشته های جویبار

بر فرازش طوطیان و بلبلان

از میان شاخساران..نغمه خوان

 

مر ملائک را خطاب آمد که من

خلق خواهم کرد خلقی این زمن

او خلیفه ی من بود اندر زمین

بر همه مخلوق من باشد مهین

پس ملائک ..جملگی گفتند ما

حمد می گوییم ترا اندر سما

او کند سفک دماء و هم فساد

پیش گیرد..شیوه ی کفر و عناد

گفت..رازی هست..اندر این هما

راز آنرا من بدانم ..نی شما

راست کردی قالبش را در زمان

پس دمید از روح خود ..در قلب آن

گفت..ملائک را که آنک اسجدوا

جملگی تان سجده برده پیش او

جملگی شان..سجده کرده..بی امان

غیر ابلیس..کو ابا کردی از آن

گفت..من از آتشم..او از لجن

خلقت او نیستی..برتر زمن

پس ابا کردی و استکبار او

ارزش خود را ..نمودی خوار او

او..بدیدی قالب آدم عیان

او ..ندیدی قلب  را در آن میان

او..گل آدم بدیدی..نی دلش

او تنش دیدی..ندیدی منزلش

او..تراب و طین و صلصالش بدید

او..نفخت فیه من روحی ندید

او..بدیدی پایگاه سافلین

او..ندیدی جایگاه عارفین

این گل خشک ترک خورده مبین

آن ((گل)) شاداب جان او ببین

او..بدیدی صورت قابیلیان

او..ندیدی سیرت هابیلیان

او..بدیدی کبر نمرود شمن

او..ندیدی آن خلیل بت شکن

تکیه بر روی صحت قرائت نماز-بی توجه به مفاهیم زندگیساز آن-و اهمیت دادن بیش از حد به ظاهر نماز..و غفلت از باطن آن..آنهم بگونه ای وسواس آمیز از جمله ی عوامل موثری است که دریافت معنا و مفهوم نماز را بی اهمیت نموده و در عوض به فرم نماز اعتباری صد چندان بخشیده است.صد چندان بیشتر از اعتباری که باید داشته باشد.اینست که در اغلب محافل دینی-بویژه مجالس عمومی مذهبی-این مسئله که قرائت نماز باید درست باشد به اندازه ای حاد مطرح می شود که یک لحظه این سوال که آیا دانستن معانی نماز هم امری لازم است؟به ذهن شنونده خطور نمی کند بهمین جهت همه ی نیروها مصروف این میگردد که((ض))مغضوب از کجا ادا شود و مدضالین تا کجا کشش یابد.

بیان این دو روایت از ششمین بیشوای تشیع ع که باز حکایت از رابطه ی مستقیم نماز و دیگر اعمال می کند در اینجا بی مناسبت نمی نماید.

 

به روزه و نماز مردم گول نخورید زیرا بسا انسان بنماز و روزه شیفته می شود تا آنجا که اگر ترک گوید بهراس افتد ولی آنها را به راستگویی و اداء امانت بیازمائید.

ونیز..

به طول دادن رکوع و سجود مرد ننگرید..زیرا به آن عادت گرفته و اگر ترک کند..وحشتش گیرد ولی براستی گفتار و اداء امانتش بنگرید.

1354-1355

نوشته-محمد جواد شفیعیان

در نامه ای که علی ع به محمدبن ابی بکر و اهل مصر می نگارد ضمن بیان ارزش نماز..مسئولیت خطیری را که متوجه هر پیشنمازیست گوشزد می کند..سپس ببین نمازت چونست زیرا تو پیشنمازی و پیشنمازی نباشد که برای مردمی نماز بخواند و در نمازشان تقصیری باشد جز اینکه گناه همه ی آنها بر او است و از ثواب آنها کم نشود..و بدانکه هر کارت دنبال نماز هست و بدانکه هر که نماز را ضایع کند شرایع دیگر اسلام را ضایعتر کند.//و در نامه ای دیگر چنین عنوان می کند..نماز را در وقتی که برای آن تعیین گشته بجاآور و از جهت بیکاری آنرا پیش از وقت بجا نیاور..و بجهت کار داشتن آنرا از وقتش مگذران..و بدان هر چیز از عملت پیرو نماز تو است.

1360-1361-کتاب حکومت در نگاه علی (ع)

نامه های علی به استانداران و فرمانداران

نامه ی امام علی به قثم بن عباس فرماندارش در مکه

 

1

حج را برای مردمان بر پادار..روزهای خدا//فراز های تاریخ//را بیادشان آر.

و صبح و شام //همیشه//بخاطر آنها ..کنارشان بنشین.

و داد هر داد خواهی را بده.و داوری کن.

نادانان را آگاهی بخش.

و با آگاهان همصحبت شو!

در ارتباط با مردم.

جز گفتگوی مستقیمت با آنها-سفیری. و جز دیدار حضوری و بلاواسطه ات-دربانی.در کار نباشد.

مباد!که از نیازداران درخواست کننده.روی پنهان سازی.

که اگر آنان را در اولین باری که.نزدت .راه جسته اند.برانی.

بعد از آنکه کارها بگذرد.ستوده و مورد قبول نخواهی بود.

2

در آنچه از مال الله که در دست تو در جمع می شود-دقت کن.

تا آنرا به خانواده های محتاج گرسنه و نیازمند که دچار فقر شدید و نیاز فوری هستند و در قلمروی تو اند-تقسیم کنی.

و اگر چیزی باقی ماند-بسوی من فرست.تا-آنرا به کسانی که نزد ما هستند تقسیم کنیم.

مردم مکه را فرمان ده-که از ساکنین (زائرین)کرایه نگیرند!

چرا که خدای پاک می گوید-عاکف و بادی در مکه مساویند.

عاکف به مقیم در مکه می گویند.

و بادی همان حج گذار رهگذر غیر بومی است.

خدا بانجام آنچه دوست می دارد-موفقمان دارد.

و السلام

…………………………………………………………………………………………….

نامه امام علی به یکی از فرماندارانش

تو از جمله کسانی هستی که پشتگرمی ام.برای برپایی دین-به انهاست.از انها که به یاریشان جنایتکاران متکبر را قلع و قمع می کنم //در هم می شکنم//و رخنه گاه مرز پر مخافت را در برابر دشمن سد می نمایم.

2

پس در انچه بنظرت بسیار مهم و سنگین می اید از خدا یاری طلب.

و سختگیری را با نرمی بیامیز.

و انجا که شایسته ی مدارااست.مهربانی و مدارا کن.

و انجا که جز با شدت عمل کار پیش نمی رود شدت عمل را در پیش گیر.

و در عین حال برای مردم خاکسارانه پر و بالت را بگستران.

و نسبت به انها گشاده رو باش و پناهشان ده.

و در نظر و التفات و اشاره و یا رویاروی و نیز.در.درود گفتن به انها-مساوات را رعایت و اجرا کن تا توانمندی به بی عدالتی تو طمع نبندند و مستضعفین از عدالتت نا امید نشوند.

و السلام

…………………………………………………………………………………………………………

نامه ی امام علی به عبدالله بن عباس

هنگامی که او را در بصره جانشین خود قرار داد

با سعه ی صدر با مردم بر خورد کن-چه وقتی که با انها دیدار می کنی-چه زمانی که به انها دستور می دهی!از عصبیت و خشم دورباش که-ان از خود بیگانه شدن شیطانی است.

و بدان! انچه تو را به خدا نزدیک می کند.از اتش به دور می دارد.

 و انچه از خدا دور می کند-به اتش نزدیک می کند.

نامه ی امام علی به اشعث بن قیس فرماندار آذربایجان

فرمانداریت  خوراک و شکار//وسیله ی چابیدن//برای تو نیست.

بلکه امانتی بر عهده و گردن تو است.

و در این مورد نسبت به مافوقت مسئولی.

2

با این قدرت –حق نداری خود سرانه و مستبدانه به مردم فرمان دهی. و تا فرمان محکم و روشنی نرسیده است به کارهای مهم اقدام نکن.

3

ثروتی که در چنگ //و اختیار//توست-از خدای بزرگ و گرامی است-و تو یکی از پاسداران و نگهبانان آنی-تا هنگامی که آنرا به من تسلیم کنی.امیدوارم.که من.بدترین فرمانروا و سر پرست تو نباشم.

و السلام

……………………………………………………………….

قسمتی از خطبه ی 96

امت ها و ملتهای دیگر شب را در شرایطی به صبح می رسانند که از ستم فرمانروایان خود ترس دارند.و من شب را در حالی به صبح می رسانم که از ستم رعیت خود و آنهایی که تحت فرمانم هستند ترس دارم.

.................................................................

قسمتی از خطبه ی 127

دو گروه در رابطه ی با من به هلاکت خواهند افتاد-دوست افراطی –که افراط کاریش-او را به باطل می برد و دشمنی که آگاهانه از حق من طفره می رود-کینه جویی اش او را به سوی باطل می راند.بهترین مردم در رابطه ی با من-خط میانه اند-که به آن متعهدند.

........................................................................

قسمتی از خطبه ی 174

ای مردم!

بخدا قسم-هرگز شما را به طاعتی بر نمی انگیزم-جز اینکه خودم پیش از شما به ان عمل کنم.

و شما از عصیانی نهی نمی کنم مگر انکه خودم قبل از شما از ارتکاب آن باز می ایستم.

.....................................................................

خطبه ی شماره ی 61

هنگامی که او را از کشته شدن غافلگیرانه //ترور//هشدار دادند خداوند سپری محکم برایم قرار داده است.پس آنگاه که روز مرگم فرا رسد-از من جدا گردد و تسلیمم کند.پس تنها در آن لحظه است که تیر به هدف می خورد و زخم اتیام نمی پذیرد

قسمتی از مثنوی از آدم تا خاتم از آثار استاد زنده یاد محمد جواد شفیعیان

کرد ابراهیم بر پا کعبه را

قلب توحید جهان و قبله را

کعبه تنها شکل اندر هندسه

شش مربع شش جهت بر تسویه

هست کعبه سمبل ذات خدا

کل اضلاعش بود یکسان ترا

هر کجا که رو بگردانید شما

راست بینید جلوه ی روی خدا

تا که فرمان آمد ابراهیم را

ذبح کن اینک تو اسماعیل را

او اجابت کرد فرمان اله

برد فرزندش بسوی قتلگاه

آمدش شیطان با مکر و ریا

رمی کرد او را سه بار با بانگ لا

پس نهاد تیغ بر گلو فرزند را

تا کند ذبح کودک دلبند را

وحی آمد ای خلیل ماهلا

تو شدی پیروز در این ابتلا

بعد از این از نسل فرزند تو ما

همچنان بیرون کشانیم انبیا

چون که ابراهیم بتها را شکست

هم بت نمرود و شیطان را شکست

هم بت نفس و نهان خویش را

بت شکن شد او زمان خویش را

 

اززنده یا د محمد جواد شفیعیان

از آدم تا خاتم

یک زمان نمرود مستکبر فخور

برسرش بنهاد تاجی از غرور

برگرفتی او همی تیر و کمان

تا زند با آن خدای آسمان

پس خدا انگیخت ابراهیم را

تا بگیرد از سرش دیهیم را

تا بکوبد جملگی بتهای او

هم فرو بنشاند آن غوغای او

گفت ابراهیم با مردم سخن

دست بردارید از این رسم کهن

این بتان مخلوق دستان شما

کی توانند بود درمان شما

با شما ای مه پرستان همچنین

فاش گویم لا احب الافلین

ماه و خورشید هر دو مخلوق خدا

هر یکی سوی خدا ما را هدی

چون که او بتهایشان را زد شکست

کینه اش اندر دل ایشان نشست

آتشی افروختند نمرودیان

آتشی از جهل و خشم و کینه شان

تا بسوزانند خلیل الله را

دوستدار و مخلص الله را

کرد آتش را بر او سرد و سلام

کرد بر نمرود حجت را تمام

دادفرمان پشه ای را که بگیر

جان این مستکبر نادان پیر

رفت ابراهیم بسوی دلستان

جانب مکه بهمراه کسان

برد هاجر را و اسماعیل را

تا چه فرماید خدا جبرییل را

پس فرود آمد در آن صحرای داغ

نی نشان از آب و باد و باغ و راغ

بود کودک تشنه و هل هل زنان

بود هاجر در پی آبی دوان

تا بیابد جرعه ی آبی در آن

تا بریزد کودکش را در دهان

ناگهان جوشید او را زیر پا

چشمه ی آب زلالی دیر پا

چشمه ی زمزم در آن صحرای داغ

بهتر از هر بوستان و باغ و راغ

 آدم تا خاتم-از زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان/

قسمتی از مثنوی از آدم تا خاتم از آثار استاد زنده یاد محمد جواد شفیعیان

از آدم تا خاتم

بشنو تاریخت ..حکایت می کند

از غم دوران شکایت می کند

کز نخستین دم..که آدم شد..پدید

قصه های تلخ و شیرین آفرید

بود آدم در بهشت..آرام و رام

می زدی گام همچو کبک خوشخرام

می وزید باد بهاران در برش

سایه های بید مجنون..بر سرش

زیر پایش..مخمل سبز چمن

پیش دستش..دسته های یاسمن

در کنارش چشمه های خوشگوار

در جوارش رشته های جویبار

بر فرازش طوطیان و بلبلان

از میان شاخساران..نغمه خوان

 

مر ملائک را خطاب آمد که من

خلق خواهم کرد خلقی این زمن

او خلیفه ی من بود اندر زمین

بر همه مخلوق من باشد مهین

پس ملائک ..جملگی گفتند ما

حمد می گوییم ترا اندر سما

او کند سفک دماء و هم فساد

پیش گیرد..شیوه ی کفر و عناد

گفت..رازی هست..اندر این هما

راز آنرا من بدانم ..نی شما

راست کردی قالبش را در زمان

پس دمید از روح خود ..در قلب آن

گفت..ملائک را که آنک اسجدوا

جملگی تان سجده برده پیش او

جملگی شان..سجده کرده..بی امان

غیر ابلیس..کو ابا کردی از آن

گفت..من از آتشم..او از لجن

خلقت او نیستی..برتر زمن

پس ابا کردی و استکبار او

ارزش خود را ..نمودی خوار او

او..بدیدی قالب آدم عیان

او ..ندیدی قلب  را در آن میان

او..گل آدم بدیدی..نی دلش

او تنش دیدی..ندیدی منزلش

او..تراب و طین و صلصالش بدید

او..نفخت فیه من روحی ندید

او..بدیدی پایگاه سافلین

او..ندیدی جایگاه عارفین

این گل خشک ترک خورده مبین

آن ((گل)) شاداب جان او ببین

او..بدیدی صورت قابیلیان

او..ندیدی سیرت هابیلیان

او..بدیدی کبر نمرود شمن

او..ندیدی آن خلیل بت شکن

قسمتی از مثنوی از آدم تا خاتم از آثار استاد زنده یاد محمد جواد شفیعیان