طفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از کی شروع به داستانویسی کردید.1ل- سیده فاطمه صداقتی نیا هستم – بیشتر شاعرم تا داستان نویس- ولی نگاه خاصی که شاعران به داستان داشته اند باعث شد در این زمینه نیز بتوانم ذوق ادبی ام را بیازمایم. ردپای داستان نویسان بزرگ در شعر آنقدر مشهود است که نمی توان خط رابطی که بین این دو نوع ادبی وجود دارد نادیده گرفت...گارسیا مارکز ،بورخس،براتیگان ، بیژن نجدی و دیگر نویسندگان...شروع داستان نویسی من از همین اواخر و حدود 6 ماه گذشته است. 29 سال دارم و فارغ التحصیل مدیریت دولتی از دانشگاه ملی زاهدان.ساکن یاسوج 4-جایزه های ادبی و رقابت های سالم اینگونه را در تشویق نویسندگان چگونه میبینید. جایزه های ادبی اگر بستری ایجاد کنند که نویسندگان بدون نگرشی منفی و ترس از اینکه پای روابط خاص توانایی آنها را زیر سوال ببرد و حقی ضایع شود می توانند به عنوان قوی ترین عوامل رشد و بلوغ ادبیات و فرهنگ هر کشوری ایفای نقش کنند.بالا رفتن اعتماد به نفس و حس احترام به خویشتن نویسنده رابطه ی مستقیمی می تواند داشته باشد بااحترامی که مخاطب و داور منصف نسبت به اثر او دارد. 5-تاثیر حمایت از جایزه های ادبی خصوصی را چگونه میبینید اگر جامعه ای به این بلوغ برسد که به امور فرهنگی و ادبی خویش به همان اندازه توجه کند که به دیگر امور میل دارد آن جامعه را می توان پویا و رو به رشد دانست. مخاطبی که در جهت غنای ادبیات کشورش و بالطبع بالا رفتن فرهنگ عمومی گام بر می دارد یه شهروند بالغ است ودر مورد این چنین جوایزی که از پشتوانه ی کمتری از طرف دولت ها برخوردارند این امر می تواند قابل ملاحظه باشد. 6-نظرتان را درباره کلمات زیر بصورت کوتاه بیان نمایید. هشت سال دفاع مقدس= تقویم ها بهتر از فهمیدند آن سال ها را فانوس= شعله ی مقدس جایزه ادبی فانوس= مرا یاد چارقد لاکی ام می اندازد.(داستانم) 7-نظر خود را درباره داستانک-داستان کوتاه و رمان بفرمایید اینکه فکر میکنید کدام پر مخاطب ترست. داستان کوتاه را ترجیح می دهم هرچند نوشتن داستانک را برا نویسنده ی تازه کار امری ضروری می دانم به خاطر کمکی که به خودم کرده است. پرداخت مختصر و موجز سوژه ها ....و رمان که نوع مقدسی از این نوع ادبی ست. بیشتر به ماندگار شدن نام نویسنده کمک می کند. 8-شما به عنوان یک نویسنده داستان وقتی قلم بر کاغذ میگذارید شروع میکنید به داستان نوشتن یا قبل از نوشتن تصمیم به پرداخت سوژه و طرح و آستانه و پایانه و... داستانتان میکنید. مثل شعر داستان هم برای من شأن نزول دارد...یعنی به قول معروف خودش می آید و بعد آنقدر جلو می روی که خود به خود به آستانه و طرح کلی می رسم و پایان هم در امتداد داستان اتفاق می افتد. می توانم بگویم سوژه ی من تعریف شده نیست |